خجالت رو دختـــــــــری باید بکشه که روز خواستگاری به پــــــــــــــدر ومـــــــــــادر پــــــیـــــــــر و کم سوادش بگه شما کمــتـــــــــــــــر صحبت کنید... خجالت رو پــــــــســــــــری باید بکشه که)فقط تـــــــــو رو دوست خجالت رو مــــــــــــردی باید بکشه که زنـــــــــــــش پشتش دعـــــــــــــا میخونه که به ســــلامـــــــت برگرده واون دعـــــــــــا میخونه کـــه رسم دیرینه عاشقا رو خوب ادا کردی…میدونی منظورم چیه؟ بی وفایی در عشق را میگم که تو در حق عاشقت ادا کردی… قسمت و تقدیر لابد… پس خوب گوش کن آرمانی که تو دلم داشتم بر آورده نشد… … باید …بگم لعنت به این سرنوشت… رویـا هـا را ول کن دلم وابستگــی هــا ای کاش تنها یک نفرهم دراین دنیا مرایاری کند،ای کاش میتوانستم باکسی دردودل کنم تابگویم که،من دیگرخسته ترازآنم که زندگی کنم تاابدغم شبهایم را،تابفهمنددردتن خسته وبیمارم را،قانون دنیا"تنهایی" من قانون عشق است وعشق ارمغان دلدادگیست واین سرنوشت سادگیست... به سلامتیه اون رفیقی که مجازیه
عاشقانه بودن تنها داشتن یک یار زمینی نیست پارسال زیر باران، با او راه می رفتم ...
خیلی ها نفرین میکنن ... تلافی میکنن... اما نه ... نفرین من ... الهی اونی که دوستش داری تنهات نذاره ... تلافی من .... میرم تا به اون برسی ... سره راهت نباشم ... راستی ... قد من دوست داره ...؟ میگویند یک روزی هست .. ولو شده ام سر خیابان صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین در طول تاریخ محرم ها و صفر های بسیاری آمده اند و رفته اند ، اما یاد حسین علیه السلام و شعار زیبایش همچنان ماندگار ، تازه و عزیز است. هیهات منا الذله ... کاروان می آید از شهر دمشق برسرِ خاکِ شهِ سلطان عشق کاروان با خود رباب آورده است بهر اصغر شیر وآب آورده است کاروان آمد ولی اکبرنداشت ام لیلا شبه پیغمبر نداشت کاروان آمد ولی شاهی نبود بربنی هاشم دگر ماهی نبود ... دنیا تیره و تار شد و شهر سیاه پوش ؛ میدانی ؛ آخر آفتاب را به خاک و خون کشیده بودند ... چهل روز، نه ؛ چهل شب از آن واقعه گذشت. اربعین حسینی برساحت مقدس آقا اباصالح المهدی (عجل الله تعالی فرجه ) وشیعیانشان تسلیت باد. دیگر کسی به سراغم نخواهد آمد قلبم شتابان میزتد شمارش معکوس برای انفجار در سینه ام و من تنهایی خود را در آغوش میکشم.. تنها مانده ام کدامیک از ما بدجنس تریم؟ که بچه گانه شعرم را خط خطی می کنی؟
دارم(رو برای چــــنــــــدیـــن نفر sendکنه...
خجالت رو زنــــــــــــــــی باید بکشه که خوش گـــذرونـــی هاشو در
غــــــیــــــــــاب شـــوهــــرش کـــــــــه برای تامین مخارج زندگی دو
شیفت کـــــــــــار میکنه انجام میده...
زنـــــــــــــش از روابط پنهانش بادیگری بویی نــــــبـــــــــــــــــره...
خجالتــــــــهـــــــا تـــــــــمــــــــــوم شـــدنـــی نــیــســــت...
به جای اینکه خجـــــــــالـــــت بکشیــــم جوری رفتـــــــار کنیم که
خجــــــالــــــــت نــکـــــشـــــیــــــــم
بهت بر خورد!؟ تو به این تنها گذاشتنم چی میگی؟
ول کن تو رو خدا این حرفا رو دیگه خریداری نداره…
یه …حرف تازه تر بگو… بلد نیستی من بگم…
آرزوی رسیدن به تو برای همیشه در دلم خاموش شد…
نمیدونم شاید هم حق با تو باشه و سرنوشتمون باید همین جوری رقم میخورد
چه زود یادت رفت دوستی مون خدایش من که حسود نیستم تو خوشبخت بشی…
ولی دلم میخواست فراموشم نکنی…
هـیـچ " تـو "یی دوستت نداشته
حـتـی " تـو"هـای رویــاهـایـت نـیـز
بـا " تـو " هـای دیگر رفـتـه انـد
بـلـند شـو
رویـــا دیـدن بس اســــــت !!!
وام هـــای کــوتـــاه مــدتــی هستــند بــا بهــره هـــای ـسنگیــن...........
برای دروغ هایمان ،
خدا را قسم میخوریم ،
و به حرف راست که میرسیم ؛
می شود جان ِ تــو…
دلم می خواست زمان را به عقب باز می گرداندم…
نه برای اینکه آنهایی که رفتند را باز گردانم…
برای اینکه نگذارم بیایند که رفتنشان
امـــــــــــا
یه جوری واست سنگ صبوره
که همه رفیقای واقعیت به گرد پاش نمیرسن !!!
عاشق ترین را خدا باید نامید که تنها است اما عاشق همه ی بنده هایش است .
خدایا کاری کن عشقت را درک کنیم و عاشقانه تر عاشقت باشیم
امّا...
امسال، راه رفتنش را با دیگری، زیر باران اشکهایم دیدم...
شاید باران پارسال، اشکهای شخصی دیگر بود!!!
رویاهایم را در کنار کسانی گذراندم که بودند ولی نبودند
همراه کسانی بودم که همراهم نبودن
وسیله کسانی بودم که هرگز آنها را وسیله قرار ندادم
دلم را کسانی شکستند که هرگز قصد شکستن دل آنها را نداشتم
و تو چه دانی که عشق چیست
عشق
سکــوتی است در برابر همه اینها !!!
که چرتکـه دست میگیرند و حساب و کتاب میکنند ...
و آن روز تـــو باید تــــاوان آن چه با من کردی را بدهی!
فقط نمیدانم ....
تاوان دادن آن موقع تـــو ، به چه دردمنمیخورد!؟!
در منطقه ی استحفاظی ِ یک مشت موش و گربه و سوسک و نکبت!
رد میشوند از کنارم
مردم ِ پرهیزگار!!
و دلسوز ترینشان
یک نخ سیگار به طرفم پرت میکند!
مچاله میشوم، در خودم، در بی کسی ام، در تمام گند زار ِ زندگیم...
و هنوز منتظرم
نه منتظر دستی که از روی ترحم برایم مرحم لحظه ای پرت کند
منتظر دستی ام که دستهایم را بگیرد و تمام کند.... این همه حقارتم را!
هیچوقت فکر نمیکردم به جرم عاشقی اینگونه مجازات شوم
زل زدم ، خیره شدم ، پلک زدم ، محو شدم
یک نفر عشق مرا در دلش آغاز نکرد
من؟
که آرزوی کشیدن موهایت یکدم رهایم نمی کند؟
یا تو؟
که همیشه هوس کندن گوش هایم آزارت می دهد؟
بدجنس!!
کدامیک بچه تریم؟
من؟
که کودکانه بهانه چشمهایت را می گیرم؟
یا تو؟
کدامیک عاشق تریم؟
من؟
که ذره ذره وجودم چون شمع در حسرت نگاهت آب می شود؟
یا تو؟
که شعله نگاهت هردم شعله ور نگشته خاکسترم می کند؟
کدامیک بازیگوش تریم؟
من؟
که دلم بازیچه بازی موهایت در نسیم هر لحظه به
شوق بوییدن زلفت می تپد؟
یا تو؟
که با هر کرشمه ات بیچاره دلم را به بازی گرفته ای؟
… ها؟! …کدامیک؟
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |