می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود . تا حالا شده یه مدتی همیشه بد بیاری؟ دوست داشته باشی آزادانه زندگی کنی بدون هیچ دغدغه فکری ولی هر روزی ماجرا پشت ماجرا داشته باشی والا دیگه خسته شدم !!!!!نمیدونم باید چیکار کنم؟ خدای عاشقانِ خسته، دل شکسته! امــروز بـویــیدَمَش عمــیق ِ عمــیق ِ! مرد از زن خیلی تنهاتره! سلام روزگار... چه میکنی با نامردی مردمان.. امروز روز سپاس گذاری از خداوند است زیرا که عشق را آفرید تا یادمان باشد کسی هست برای عاشق بودن تا با تمام وجود به او بگوییم عشق من روزت مبارک واسه روز ولنتاین دوتا ستاره تقدیمت می کنم
تولد تولد تولدت مبارک بیا شمع ها را فوت کن تا صد سال زنده باشی و یه سلام گرم وبامزهخوشمزهبا طعم کیک نخورده خدمت عزیز جونم که امروز تولدشه . نمیدونم چطور باید تولدت رو تبریک بگم . راستی کادوتم گرفتم اما بهت نمیدم هر وقت بهم کیک دادی کادو میگیری دلم میخواست روز تولدت من اولین کسی باشم که بهت تبریک میگه و روی ماهت رو میبوسه حیف که نشد عزیزم بگذریم بریم ادامه تـــــــولد کجاش بودیم ؟ آها تولد تولد تولدت مبارک نه این حال نمیده بیا یه آهنگ بندری بذارم برقص حالا بیا وسط برقص بدو بدو بدو دیدی هم رقاص و هم نوازنده آوردم . حالا بیا قرش بده آها آها آها آها آخــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی رقصم بلد نیستی اصلا نخواستیم برقصی بیا شمع ها رو فوت کن کیک بخوریم . بدو بدو بدو شمع ها رو فوت کن تا صد سال زنده باشی به سلامتی عشقم انشاءالله همیشه سلامت باشی دلت شاد باشه و به همه آرزوهات برسی این شمعش جادویی هست هرچی فوت کنی خاموش نمیشه این ملت اومدن تولدت کیک رو قایم کردی تنهایی بخوری ؟ کیک هم نخواستیم بیا کادو ها رو باز کن بیا کادمو باز کن بدو بدو دیدی توشو ؟ ندیدی ؟ واااااااااااااااااااا بیا بهت بگم چی هست بیا بیا بیا بیا بیا آهااااااااااااااااااااااااااااااای واستا داری با من تصادف میکنی ها . چرا دنبالم راه افتادی ؟ کادویی در کار نیست حالا برو خونتون آخـــــــــــــــــــی بمیرم میدونی که دلم نمیاد اذیتت کنم عزیزم کادوتو که بعدا بهت میدم اما یه شعر خوشگل هم کادو میدم به تو که برات میخونم و کادوی اصلی وقتی دیدمت میگیری ! چی بود ؟ مامانم گفته به من دست تو مماغت نکنی نه نه نه نه ببخشید اشتباه شد نوار اشتباهی قاطی شد ای وااااااااااااااااااااااااااااااااااای یادم رفت شعر رو تولد تولد تولدت مبارک مبارک مبارک تولدت مبارک بیا شمع ها را فوت کن تا صد سال زنده باشی بیا بندازیم امشب یه عکس یادگاری اشک شادی شمع ها می چکه چکه چکه کام همه رو شیرین کن ببر کیک و تکه تکه نگاه کن هدیه ها را ببین بادکنک ها را همه نور های رنگی عجب شب قشنگی تولد، تولد ،تولدت مبارک، مبارک ،تولدت مبارک خانم ها و آقایون تولد تموم شد کادوهاتون رو دادید برید خونتون میخوام برم کیک رو بخورم آها واسا ببینم چرا داری میخندی ؟ چرا قاه قاه میزنی ؟ بده برات تولد گرفتم ؟ هاااااااااااااااااان تا حالا کی همچین تولدی برات گرفته جز عشقت ببین چه مهمونهای باکلاسی هم دعوت کردم برای جشن تولدت برو حالشو ببر
عشقم شب تولدته آرزو میکنم همیشه خوب و خوش و سلامت باشی دلت همیشه شاد شاد شاد باشه از غمها دور باشه حیف که پیشت نیستم آخه خیلی ازم فاصله گرفتی ولی من همیشه به یادتم عزیزم دکترها می گویند آلزایمر گرفته ام یعنی روزی می رسد چه زیبا! گفتم دوستت دارم !چه صادقانه پذیرفتی! چه فریبنده ! آغوشم برایت باز شد !چه ابلهانه! با تو خوش بودم !چه کودکانه ! همه چیزم شدی ! چه زود ! به خاطره یک کلمه مرا ترک کردی ! چه ناجوانمردانه ! نیازمندت شدم ! چه حقیرانه! واژه غریبه خداحافظی به من آمد! چه بیرحمانه! من ســــــــــــــــــــــــــــوخــــــــتـــــم. خســــــــــــــــــــــــــــــــــرو شکیبایی می گفت:
عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد
بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود ...
بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند .
تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند.
تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود
و معنای خداحافـظ، تا فردا بود...!
تو میدانی
چقدر سخت است ساده بودن
و ساده ماندن
در دنیای آدمکها، نقشها، نقابها، ادعاها
و چه جرم بزرگیست سادگی!
که اینگونه تنِ نحیفِ عشق به درد میآید…
تو را قسم به اشکهای لرزانِ آن دلِ ساده
که ساده شکست
تو را قسم به نگاهِ نگرانِ چشمهای منتظر به راه
تو را قسم به سادگیِ آن “اسمِ سه حرفی”
تو را به “عشق”، به “اشک”، تو را به “خدا” قسم
هوایِ سادگانِ عاشقات را داشته باش…
عــطر ِ تنت روی ِ پــیراهنـم مــانده ..
و با هـر نـفس بـغــضم را سـنگین تر کردم!
و به یــاد آوردم که دیـگر ، تـنـت سـهم ِ دیگری ست…
و غمــت سـهم ِ مــن!چه حرف بی ربطیست که مرد گریه نمی کند
گاهی آنقدر بغض داری که فقط باید مرد باشی تا بتوانی گریه کنی…کاش یکی پیدا میشد که وقتی میدید گلوت ابر داره و چشمات بارون ، به جای اینکه بپرسه
چته ؟ چی شده ؟” ؛ بغلت کنه و بگه “گریه کن” …
به سادگی رفـت ؛ نــه اینکه دوستم نداشت !
نـــــــــه ، فهمید خیییییییلی دوستش دارم !
مرد لاک به ناخوناش نمیزنه که هروقت دلش یه جوری شد،
دستشو باز کنه و ناخوناشو نگاه کنه و ته دلش از خودش خوشش بیاد!
مرد موهاش بلند نیست که توی بی کَـسی کوتاهش کنه و اینجوری لج کنه با هم? دنیا!
مرد نمیتونه وقتی دلش گرفت زنگ بزنه به دوستش و گریه کنه و خالی شه!
مرد حتی دردهاشو اشک که نه،یه اخـمِ خشن میکنه و میچسبونه به پیشونیش!
یه وقتایی ، یه جاهایی ، به یه کسایی باید گفت :
"میـــــــــــــم ... مثلِ مـــــرد
من هم ..اگر بگذارند ...
دارم خرده های دلم را...
چسب میزنم... راستی این دل ...
دل می شود ؟
یه ستاره پر بوسه که دلم بی تو نپوسه
یه ستاره پر امید واسه هر کی تو رو دید
که تو را به جا نیاورم از کنارم رد شوی و
بعضی وقت ها یکی طوری می ســــــــــــــــــــــوزونتت
که هــــــــــــــــــــــــــــــزار نفر نمیتونن خاموشــــــــــــــــــت کنن،
... بعضی وقـــــــــــــــــــت ها یکی طوری خاموشـــــــــــــــــــــــت میکنه
که هـــــــــــــــــــــــــــزار نفر نمیــــــــــــــتونن روشــــــــــــنت کــــــــــــــــــــــنن.
زمانه ایســــــــــــــــــت که خیلی چیزها آنطوری که بود یا باید باشـــــــــــــــــــــــد نیست.
شــــــــــــــــــــــــــــاید آرام تــر می شــــــــــــــــــــدم
فقـــــــــــــــط و فقــــــــــــــــــــط…
اگر می فهمـــــــــــــیدی ،
حرفهایم به همیــــــــــــــــــــــــــن راحتــــی که می خوانی
نوشـــــــــــــــــــــــــته نشده اند !!!
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |