دستم به آرزوهایم نمی رسد
آرزوهایم بسیار دورند...
ولی درخت سبز صبرم می گوید:
امیدی هست...خدایی هست...
این بار برای رسیدن به آرزوهایم یک صندلی زیر پایم می گذارم
شاید این بار دستم به آرزوهایم برسد...
ای کاش تنها یک نفرهم دراین دنیا مرایاری کند،ای کاش میتوانستم
باکسی دردودل کنم تابگویم که،من دیگرخسته ترازآنم که زندگی کنم
تاابدغم شبهایم را،تابفهمنددردتن خسته وبیمارم را،قانون دنیا"تنهایی"
من قانون عشق است وعشق ارمغان دلدادگیست
واین سرنوشت سادگیست...
به سلامتیه اون رفیقی که مجازیه
امـــــــــــا
یه جوری واست سنگ صبوره
که همه رفیقای واقعیت به گرد پاش نمیرسن !!!
عاشقانه بودن تنها داشتن یک یار زمینی نیست
عاشق ترین را خدا باید نامید که تنها است اما عاشق همه ی بنده هایش است .
خدایا کاری کن عشقت را درک کنیم و عاشقانه تر عاشقت باشیم
آهاے همیشگے ترینم!
تمام فعل هاے ماضے ام را ببر..
چہ در گذر باشے چہ نباشے
براے من استمــــــــــــــــــــــرارے خواهے بود..
من هر لحظه تو را صرف مے کنم!
دلمـ مے خـواهد در آغــوشت غـرق شـومـ
در عشقـــت گــُمـ شــومـ
بــاور کــُ?? بے حیــا نیستمـ
فقط عــاشقمـ
همیــ??
اگر می دانستی که چقدر دلتنگ تو هستم درجه ی دیوانگی ام را به چشم خود می دیدی
اگر می دانستی که لحظه های حضورت ، تیک تاک ساعت زمان زندگی از کار باز می ایستد
امواج طوفانی نگاهم را که زیر پلکهای پراز اشکم پنهان است حس می کردی
اگر می دانستی که صدای ضربان نفسهایت در قلب بیقرارم ، حکایت دلواپسی ها را نقش می بندد
تمام قصه هایی را که در طول دوبهار برای رؤیاهایم ساختم ، لمس و باور می کردی
اگر می دانستی که طنین ناز صدایت ، فصل فصل کتاب زندگی ام را رنگین و زیبا می کند
آنگاه تمام اشکهای غریبانه ام برای دل شیشه ای و نازکت معنا می شود
اگر می دانستی که لرزش ضربان قلبم برای ضربان قلب عاشقت چگونه هراسان می تپد
عشق را در امواج نگاههای بی تابی و دلنگرانی هایم می دیدی و حقیقت درونم را روشن می گرفتی
اگر می دانستی که چقدر بیقرار و دلتنگ تو و لحظه های شیرین بودن و حس کردنت هستم
تپش موج های عاشقی را در چشمانم حس می کردی و می دانستی که چقدر چشم به راه توام
اگر می دانستی که حتی با وجود بودنت و حس کردنت بازم همیشه و هرلحظه دلتنگ توام
می دیدی که یک دیوانه چگونه برای حضور تو و نفسهایت پرپر می شود و هرلحظه اشک می ریزد
آری من چشم به راه توام ای ماه تابان هستی و بی کسی های عاشقی غریب
من بی تاب و بیقرار لحظه های بودنت هستم ای ستاره ی چشمک زن و روشن شبهای تارم
من زنده به عشق توام ، پایبند به نفس های توام ، و در انتظار حضور دیدگان عاشقت هستم
من با تکرار نفس های تو زنده هستم و با حرفها و لبخندهای آسمانی تو جانی تازه میگیرم
آری من بی تو هیچم ای اولین و آخرین و تنها عشق ماندگار ...................
میگویند یک روزی هست ..
که چرتکـه دست میگیرند و حساب و کتاب میکنند ...
و آن روز تـــو باید تــــاوان آن چه با من کردی را بدهی!
فقط نمیدانم ....
تاوان دادن آن موقع تـــو ، به چه دردمنمیخورد!؟!
ولو شده ام سر خیابان
در منطقه ی استحفاظی ِ یک مشت موش و گربه و سوسک و نکبت!
رد میشوند از کنارم
مردم ِ پرهیزگار!!
و دلسوز ترینشان
یک نخ سیگار به طرفم پرت میکند!
مچاله میشوم، در خودم، در بی کسی ام، در تمام گند زار ِ زندگیم...
و هنوز منتظرم
نه منتظر دستی که از روی ترحم برایم مرحم لحظه ای پرت کند
منتظر دستی ام که دستهایم را بگیرد و تمام کند.... این همه حقارتم را!
هوس بازان کسی را که زیبا میبینند دوست دارند
اما
عاشقان کسی را که دوست دارند زیبا میبینند
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین
در طول تاریخ محرم ها و صفر های بسیاری آمده اند و رفته اند ،
اما یاد حسین علیه السلام و شعار زیبایش همچنان ماندگار ، تازه و عزیز است.
هیهات منا الذله ...
کاروان می آید از شهر دمشق
برسرِ خاکِ شهِ سلطان عشق
کاروان با خود رباب آورده است
بهر اصغر شیر وآب آورده است
کاروان آمد ولی اکبرنداشت
ام لیلا شبه پیغمبر نداشت
کاروان آمد ولی شاهی نبود
بربنی هاشم دگر ماهی نبود ...
دنیا تیره و تار شد
و شهر سیاه پوش ؛
میدانی ؛ آخر آفتاب را به خاک و خون کشیده بودند ...
چهل روز، نه ؛ چهل شب از آن واقعه گذشت.
اربعین حسینی برساحت مقدس آقا اباصالح المهدی
(عجل الله تعالی فرجه ) وشیعیانشان
تسلیت باد.
هیچوقت فکر نمیکردم به جرم عاشقی اینگونه مجازات شوم
دیگر کسی به سراغم نخواهد آمد
قلبم شتابان میزتد شمارش معکوس برای انفجار در سینه ام و
من تنهایی خود را در آغوش میکشم.. تنها مانده ام
زل زدم ، خیره شدم ، پلک زدم ، محو شدم
یک نفر عشق مرا در دلش آغاز نکرد
کدامیک از ما بدجنس تریم؟
من؟
که آرزوی کشیدن موهایت یکدم رهایم نمی کند؟
یا تو؟
که همیشه هوس کندن گوش هایم آزارت می دهد؟
بدجنس!!
کدامیک بچه تریم؟
من؟
که کودکانه بهانه چشمهایت را می گیرم؟
یا تو؟
که بچه گانه شعرم را خط خطی می کنی؟
کدامیک عاشق تریم؟
من؟
که ذره ذره وجودم چون شمع در حسرت نگاهت آب می شود؟
یا تو؟
که شعله نگاهت هردم شعله ور نگشته خاکسترم می کند؟
کدامیک بازیگوش تریم؟
من؟
که دلم بازیچه بازی موهایت در نسیم هر لحظه به
شوق بوییدن زلفت می تپد؟
یا تو؟
که با هر کرشمه ات بیچاره دلم را به بازی گرفته ای؟
… ها؟! …کدامیک؟
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |