اگر می دانستی که چقدر دلتنگ تو هستم درجه ی دیوانگی ام را به چشم خود می دیدی
اگر می دانستی که لحظه های حضورت ، تیک تاک ساعت زمان زندگی از کار باز می ایستد
امواج طوفانی نگاهم را که زیر پلکهای پراز اشکم پنهان است حس می کردی
اگر می دانستی که صدای ضربان نفسهایت در قلب بیقرارم ، حکایت دلواپسی ها را نقش می بندد
تمام قصه هایی را که در طول دوبهار برای رؤیاهایم ساختم ، لمس و باور می کردی
اگر می دانستی که طنین ناز صدایت ، فصل فصل کتاب زندگی ام را رنگین و زیبا می کند
آنگاه تمام اشکهای غریبانه ام برای دل شیشه ای و نازکت معنا می شود
اگر می دانستی که لرزش ضربان قلبم برای ضربان قلب عاشقت چگونه هراسان می تپد
عشق را در امواج نگاههای بی تابی و دلنگرانی هایم می دیدی و حقیقت درونم را روشن می گرفتی
اگر می دانستی که چقدر بیقرار و دلتنگ تو و لحظه های شیرین بودن و حس کردنت هستم
تپش موج های عاشقی را در چشمانم حس می کردی و می دانستی که چقدر چشم به راه توام
اگر می دانستی که حتی با وجود بودنت و حس کردنت بازم همیشه و هرلحظه دلتنگ توام
می دیدی که یک دیوانه چگونه برای حضور تو و نفسهایت پرپر می شود و هرلحظه اشک می ریزد
آری من چشم به راه توام ای ماه تابان هستی و بی کسی های عاشقی غریب
من بی تاب و بیقرار لحظه های بودنت هستم ای ستاره ی چشمک زن و روشن شبهای تارم
من زنده به عشق توام ، پایبند به نفس های توام ، و در انتظار حضور دیدگان عاشقت هستم
من با تکرار نفس های تو زنده هستم و با حرفها و لبخندهای آسمانی تو جانی تازه میگیرم
آری من بی تو هیچم ای اولین و آخرین و تنها عشق ماندگار ...................
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |