روی در قلبم نوشتم ورود عشق ممنوع....عشق وارد شد و گفت:من بیسوادم...
زندگـــــــی همیشـــه در جریانه، ولی مشـــــــکل اینجاست :
غــــــــــــــــــــــــ ــم که نوشتن ندارد ... نفوذ می کند در استخوان هایت روزگاری خواهد رسید همچنان که در آغوش دیگری خفته ای ، به یاد من ستاره ها را خواهی شمرد تا آرام شوی ... درد دارد ... وقتی همه چیز را می دانی ... و فکر می کنند نمی دانی ... و غصه می خوری که می دانی ... و می خندند که نمی دانی.
کـــه مـــا رو در جـــــریان نمیــــــذاره!!!
جاسوس می شود در قلبت ... آرام آرام از چشم هایت می ریزد بیرون
دلت هوایم را خواهد کرد ...
به یاد خواهی آورد باهم بودن هایمان را ...
به یاد خواهی آورد خنده هایم را ...
به یاد خواهی آورد اشک هایم را ...
به یاد خواهی آورد آغوشم را ...
مطمئنم در آن لحظه در دلت می گویی : من آغوشت را می خواهم ..
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |