کارم از یکی بود یکی نبود گذشته است... من در اوج قصه گم شدم... عشق یعنی: ”یکی ” بود ” یکی ” نابود ” ای کاش یا بودی یا از اول نبودی!!! این که هستیو کنارم نیستی... ”دیوانه ام میکند” کاش میدانستی قهر میکنم تا دستم را محکم بگیری وبلند بگویی بمان نه اینکه شانه بالا بیندازی وآرام بگویی هر طور راحتی... تصور کن روزی بهم بده بگه بفرمایید؟ فقط ....
برایش نوشتم:
سهــمِ مَــن از دُنیــــــــــــا نداشتـــــن استــــــــــــ ... تنهـــــا قـــــدم زدن در پیاده رو هــــــا و فکـــــــر کردن به کســـــی که هیـــــــــچ وقتـــــــــــــ نبــــــــــود ................! کاشـــــ فقط بودی همه ماهر شده اند
پیام بدی و جواب ندم!
زنگ بزنی و تعجب کنی چرا جواب نمیدم!
و روزی دیگه زنگ بزنی و یکی از خانواده ام جواب
و تو بگی کجایی؟؟!
بگه منظورت اون مرحومه؟
چیکار میکنی؟ داد میزنی؟ گریه میکنی؟
اونوقت میگه امروز 4 روزه دفنش کردیم
اون لحظه چی میگی؟
تا وقتی امروز کنارتم سعی کن دوستم داشته باشی
چون ممکنه روزی بیاد و من نباشم ...
دیروز یکی رو دفن کردن امروز یکی و فردا هم
من ...
آره زندگی همینه
دوری نیست که ..
دل آدم رو می سوزونه ...!!
بودن ... و مال تو نبودن ...
دردش بیشتره ...!!
"به امید فردای بهتر واسه هردومون"
دو هفته بعد شنیدم ازدواج کرد!!!
بعدهــــــــــــــــا فهمیدم
آن روز "الف" فردا را
یادم رفته بـــــــــــــــــــود...
یهــو وایمیستی ...
سرتــو میندازی پاییــن و آروم میگی
" دیگه زورم نمیــرسه !!!!!
بـــہ درک !
هنــوز هم بهـــتریــن هـا وجـــود دارنـــد
دنــبال کسی خواهــــم رفــت کـــہ مــرا
بـــہ خاطــــر خــودم بــخواهـد
نـه زاپــاسی برای بازیـچـه بودن !
وقتـی بغض مـےکردم
بغلم مـےکردی و مـےگفتـے
ببینم چشمـــــاتو
منـــــو نگاه کـن
اگه گریـه کنـے قهـــــر مـےکنم میرمـــــا
و ساده تر از من
پرنده ی زردی است
که در حیاط مجاور
برای دسته گلهای سرد مصنوعی سرود می خواند...
یک نفر هزاران نفر را با هم دوست دارد !
اما من …
ناشیانه به یک نفر دل میبندم هزاران بار
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |