قربان هلالت بروم ای مه شوال سی روز به امید وصالت سپری شد گرچه رمضان نیست فراتر زسه ده روز افطار و سحر گرچه خودم را خفه کردم لاغر شدم و زرد مثال نی قلیان یک چیز مرا مایه امید و توان بود ممنونتم ای ماه شب اول شوال زیبا تری ای ماه هلالی تو برایم در فطر ببین باز چه سوری بچرانم « جاوید» از این روی بُود شاد در این روز
بیا اى دل که عطر دلبر آمد بهار آمدبهار دیگر آمد بهار دل کش ازماه ضیافت ضیافت از عطاى داور آمد به ماه رحمت و فیض الهى کریم عترت پیغمبر آمد چو ماه مِهر و الفت نیمه گردید مَه کامل زجیب کوثر آمد رخش آیینه حُسن الهى صفاتش را کمال باور آمد بُود یوسف گرفتار جمالش ز زیبایان عالم برترآمد گل زیباى باغ آفرینش شمیم یاس باغ حیدر آمد حسن نام و حسن روى و حسن خو خداى حُسن و حق رامنظر آمد به یُمن مقدمش عالم گلستان زعطر و بوى آن جان پرور آمد به تنها شهر یثرب بلکه عالم زشادى غرق در زیب و فر آمد به هردل شوق میلادش زند موج به سرخاک پایش افسرآمد تبسم مىکندحیدر به شادى که فرزندش خدا را مظهر آمد امام صلح و عدل و پایدارى زعیم انقلاب دیگرآمد حسن مىبینداینک کوچهاى را که دوش اوعصاى مادرآمد «امین» وحى حق فریاد سرداد که نخل کوثرحق را بَر آمد دیدی که با گریه من بغض دلم وا نمیشه من توی دنیای دیگه . اون دل تو جای دیگه پر زدن آرزومه با این پرای بسته من اگه بی تو باشم . کار دلم تمومه از تو میخوام بپرسم . راه فرار کدومه؟ به غم تو بسته است دل من وای اگه دل پر بکشه . با تو بیاد منو تو قفس رها کنه سر میزاری رو قلبم . میشمری ضربه هاشو حس میکنی چه خسته ام پشت درای بسته فرصت زندگی نیست با این پرای بسته
-------------------------------------------------- ترکم مکن ای عشق من بی همزبانم
آورده ام از فرط خوشی در دو سه تا بال
خم شد کمرم در رمضان همچو یکی دال
از بهر من این ماه بُود بیشتر از سال
اما وسط روز شدم ضایع و بیحال
رخسار من اکنون شده چون خربز? کال
آن عید سعیدی که رسد باز به هر حال
در آمدنت چون که نفرموده ای اهمال
از ماه شب چارده آن بدرک رمّال
هرچند شود این حرکت باعث اسهال
چون باز شکم در جلو واوست به دنبال
شرح پریشونی من . تو قصه پیدا نمیشه
با تو یه دیوونه میشم . بی تو یه رسوای دیگه
فرصت زندگیم نیست پشت درای بسته
میدونی شکسته است دل من
پر زدن آرزوم شده . عشق میتونه این پنجره ها رو وا کنه
دل تپش از تو داره . حس میکنی وفاشو
میدونی شکسته است دل من
به غم تو بسته است دل من
تنها تو یی ای نازنین آرام جانم
اینجا کسی در سینه اش رویا ندارد
دل را سپردن تا ابد معنا ندارد
سر در گریبانم کسی هم درد من نیست
از عشق جز آلودگی چیزی ندیدم
از فصل های دوستی من دل بریدم
این زندگی دیگر سرو سامان ندارد
دیگر به عشق من کسی ایمان ندارد
دیگر نمی داند که را باید صدا زد
این قلب را تا کی به طوفان بلا زد
من باغبان فصل های انتظارم
تو خوب می دانی من اینجا بی قرارم
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |