حسابی دلم گرفته دلم گرفته از خودم با خودم در گیرم ازخودم متنفرم از خودم خجالت میکشم میگم:ای خدااا ایا من لیاقت این همه خوبی را دارم؟ شرمم میشه بگم اما من ازت دور شدم ولی تو بازم صدامو میشنوی و منو میبینی فرشته هاتو به سوی من میفرستی و در بدترین شرایط هوامو داری اونجوری که باید بندگی کنم نکردم واسه خودم متاسفم من فراموشت کردم اما تو فراموشم نکردی ای خدااا یعنی من پست ارزشش را دارم؟ هر دفعه خوشحالم میکنی اما من با کارام تو را ناراحتت میکنم ان قدر بدم که نمیتونم شکرت کنم تا میام بگم: خدا یا شکرت یک صدای درونی میگه: چرا میگی شکر؟ که بگی ادم قدردانی هستی؟ اگر قدر کاراشو میدونی پس چرا همیشه ناراحتش میکنی؟ دوست دارم بر شبم مهمان شوی نفسم، خیلی دوستت دارم از ته دلم میگم با همه ی وجود دوستداااااااااااارم
دوست دارم...
بر کویر تشنه چون باران شوی
دوست دارم تا شب و روزم شوی
نغمه ی این ساز پر سوزم شوی
دوست دارم خانه ای سازم ز نور
نام تو بر سردرش زیبا ز دور
دوست دارم چهره ات خندان کنم
گریه های خویش را پنهان کنم
دوست دارم بال پروازم شوی
لحظه ی پایان و آغازم شوی
دوست دارم ناله ی دل سر دهم
یا به روی شانه هایت سر نهم
دوست دارم لحظه را ویران کنم
غم ، میان سینه ام زندان کنم
دوست دارم تا ابد یادت کنم
با صدایی خسته فریادت کنم
دوست دارم با تو باشم هر زمان
گر تو باشی،من نبارم بی امان
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |