گاهی پیش می آید که شما واقعا عاشق یک دختر شده اید و دوست دارید به او برسید ولی نمیونید چطوری. برای دوست شدن با یک دختر یا اصطلاحا مخ زدن آن باید چند مرحله خیلی راحت را طی نمایید که ما این مراحل را به ترتیب در پایین اورده ایم. اولین قدم برای دوستی قبل از آنکه به دختر مورد علاقتان پیشنهادی دهید بهتر است جوابش را در قبال پیشنهادتان بدانید.یعنی مطمئن شوید جواب دلخواهتان را به شما می دهد.باید بدانید با کسی دوست نیست.شرایط دوستی با پسری را دارد؟ و مواردی دیگر که سعی کردیم به بهترین شکل دسته بندی کنیم خودتان را به او نشان دهید قبل از پیشنهاد به او بفهمانید که دوسش دارید.اعتماد به نفس داشته باشید، هر باری که اون رو می بینید خودتون رو بهش نشون بدید.نگاش کنید و بذارید بفهمه که متوجه اش هستید (البته نه طوری که ناراحت بشه). معمولا دختر ها وقتی یه پسر رو در روز چند بار میبیند، در مورد اون پسر فکر میکنند.( بهتر است در این مواقع در نهایت شیک پوشی بر سر ببرید و یک پسر با شخصیت باشید و متفکر باشید ) . خدا را فراموش نکنید حالا که شما واقعا عاشق شده اید فکر کنم بهترین کمک کننده به شما خدای مهربون باشه.ازش بخواین کمکتون کنه، بهش ایمان داشته باشید. بهترین محل و موقعیت برای پیشنهاد سعی کنید بهترین مکان را برای پیشنهاد دادن انتخاب کنید تا دختر مورد علاقتان در تنگای مکانی جواب عجولانه به شما ندهد.این مکان باید قابلیت حداقل چند ثانیه فکر کردن رو به او بده و از اونجا که شما از قبل بهش فهموندین که دوسش دارید،آنها را در ذهنش مرور کند. در این محل نه شما و نه او نباید هیچ اصطرسی داشته باشید. در این مکان بهتره شما تنها باشید و واسطه ای نگیرید (چون در این مواقع شما پسر دست و پا چلفتی به نظر میایید و دخترها از این پسر ها خوششان نمی آید). و همچنین بهتره طرف مقابل هم تنها و یا حداقل با یکی از دوستانش باشد. باید و نباید ها در هنگام دوستی یادتان نرود شما باید جلو بروید و سر صحبت را باز کنید.اعتماد به نفس داشته باشید و همه چیز را عادی جلوه دهید.مودب باشید و با احترام و شمرده حرف بزنید.خود را هرگز از او برتر ندانید. عاشق طرفتان باشید و این را با حرف زدنتان ثابت کنید.دروغ نگویید زیرا تمام بدبختی ها از دروغ شروع می شود. فاصلتون رو حفظ کنید و زیاد بهش نزدیک نشید یادتان نرود او در حال حاضر هیچ نسبتی با شما ندارد. پیشنهادتون رو مطرح کنید ( تمایلتان به دوستی ) بعد اینکه موارد بالا رو به خوبی پشت سر گذاشتید و دختر مورد علاقتان هم میدونه که چقدر شما دوسش دارید و شما هم مطمئنید جوابش جواب دلخواه شماست دیگه باید دست بکار بشید. اینکه چگونه تمایل خودتون برای دوستی رو بهش بگین خیلی مهمه. در این مواقع شما باید نسبت به شناختی که از طرفتون دارید حرف بزنید. بهتره جمله و راه متفاوت را بکار ببرید و جملتان کلیشه ای نباشد.( زیرا دختران معمولا در روز چند باری از این جملات را می شنوند، یا نسبت به این جمله حساسیت دارن و یا بدون اعتنا میگذرند ) . جملات پایین می تونه کمکتون کنه: در تمام موارد پایین شما باید موارد بهترین مکان و باید و نباید در هنگام پیشنهاد که در بالا قید شده را رعایت کنید.به جلو بروید و خیلی مودبانه سر صحبت را باز کنید دختر مورد علاقتان در خیابان و یا فروشگاه میبینید: می تونید این طوری بگید: راستش الان چند وقته که می خوام یه چیزی به شما بگم ولی نمی دونم چطوری... .من از شما خوشم اومده... دوستون دارم.با من دوست میشید؟ و یا بسته به مکان و شخصیت طرفتون می تونید این طوری بگید: راستش الان چند وقته که می خوام یه چیزی بهتون بگم ولی نمی دونم چطوری.... فکر نکنم اینجا جای مناسبی باشه، اگه میشه یه جای مناسب تر بریم.من یه کافی شاپ خوب سراغ دارم.. اگه به فکر فرو رفت و یا گفت نمیشه، سریع بگویید: تنها 10 دقیقه وقتون رو بیشتر نمی گیرم. اجازه بدید حرفای دلم رو بزنم. در این 10 دقیقه ثابت کنید که عاشقش هستید. دختر مورد علاقتان همسایه یا اقوامی که می شناسید باشد: می توانید اینگونه بگویید: ببخشید «اسم کوچک دختر» خانوم... .راستش الان چند وقته تو دلم یه چیزی هست که می خوام بهتون بگم ولی روم نمیشه... . من از شما خیلی خوشم میاد یعنی دوستون دارم. با من دوست میشید؟ اگه سکوت کرد و یا به فکر فرو رفت و یا سریع جواب منفی داد. خیلی سریع بگوید : خواهشا روش فکر کنید منتظر جوابتون می مونم. دختر مورد علاقتان هم کلاسی و یا هم دانشگاهیتان باشد: می توانید اینگونه بگویید : ببخشید خانوم « فامیلی دختر » .... راستش نمی دونم چطوری بگم... (چون شما با رفتارتون از قبل بهش ثابت کرده اید که دوسش دارید او در این لحظه دو زاریش می افتد و به حرف شما بیشتر توجه می کند. رومانتیک تر حرف بزنید) ادامه بدید: شاید خودتون هم فهمیده باشید.من از شما خوشم اومده، دوستون دارم. با من دوست میشید؟ و یا : انگاری شما رو خدا بهم نشون داده . بعد اولین دیدنتون یه جور خاصی شدم. چند وقته دلم پیشتون گیره. باهام دوست میشید؟ پیشنهاد میکنم چکیده از هر کدوم البته با توجه به موقعیت خودتون رو انتخاب کنید و یا بهتره خودتون یکمی خلاقیت بخرج بدید و جملات رو متناسب با حال خودتون تغییر بدیدن. امیدوارم موفق بشید. اگر جواب رد شنیدید شما یک عاشق واقعی هستید و نباید به همین زودی ها جا بزنید. شاید او بخواهد شما را آزمایش کند که چگونه آدمی هستید. بعد مدتی دوباره به سراغش بروید و برایش واضح تر توضیح دهید. آنچه در دلتان هست را بطور صمیمی تر از دفعه اول بیان کنید. امیدتان به خدا باشد. پا فشاری شما نشانه علاقه شما به طرفتان است پس نباید این پا فشاری موجب ناراحتی او شود که این یعنی عدم علاقه شما به او. همه ما کسانی رو دوست داریم بعضی ها هم ما رو دوست دارند ولی حالا اگه یکی دوسمون نداشته باشه و یا انقدری که ما می خوایم ازمون خوشش نیاد، باید چه کار کنیم؟ هر کسی دوست داره که دیگران عاشقش باشند. منبع این نوشته ها : منتخبی از تجارب شخصی برخی افراد ، آزمایشات و احتمالات بوده. چگونه کسی را عاشق خود کنیم؟ اگه کسی هنوز حس بدی نسبت به ما نداشته باشه خیلی راحت تر می تونید اون رو عاشق خودتون کنید. 1. رعایت اعتدال در رابطه اول از همه باید این نکته رعایت بشه که نباید بیش از حد به طرفتون نزدیک بشید و همش کنارش باشید.سعی کنید این رابطه رو معمولی جلوه بدید. حتما یه چیزی بوده که گفتن دوری و دوستی. همیشه بودن، باعث میشه حس قشنگ دلتنگی از بین بره و شما تکراری به نظر بیان البته زیاد دور بودن هم خوب نیست چون ممکنه کم کم از یاد برید و فراموش بشید. 2. صمیمیت به مرور زمان یکدفعه صمیمی نشید بلکه سعی کنید کم کم و به مرور زمان صمیمیت بیشتری پیدا کنید. صمیمیت بیش از حد باعث زدگی و خستگی طرفتون از شما میشه. 3. داشتن آشنایی که با طرفتون نزدیکه اگه یکی رو داشته باشید که به طرفتون نزدیک باشه خیلی خوبه. چون می تونید بوسیله اون اولا اطلاعات خوبی رو ازش بدست بیارید مثل : چیزهای مورد علاقه اش ، حس اون نسبت به شما ، کارهای روزمره اش و ... و همچنین از اون می تونیم به عنوان یک انتقال دهنده اخبار از طرف خودتون استفاده کنید. به صورت زیر : ازش بخواهید که وقتی با طرفتون هست در مورد شما و قابلیت هاتون و خوبی هاتون صحبت کنه البته همون اندازه که هستید یا دارید نه بیشتر چون دروغ می تونه اولین قدم برای تنفر از شما بشه. 4. حقیقت گو باشید همیشه سعی کنید آنچه هستید و آنچه می تونید در آینده باشید را بگویید نه بیشتر. شاید با تعریف بیش از حد از خود در مورد کارهای آینده محبوبیتی کسب کنید اما این کار در آینده در صورت انجام ندادن می تونه از شما یک آدم بی دست و پا رو برای طرفتون تعریف کنه. 5.تفاهم ها رو به زبون بیارید چیزهای مورد علاقه طرفتون رو به صورتی بفهمید ( البته بهتره اون نفهمه که می دونید) و از اونا استفاده کنید و یا در موردشون بپرسید مثلا اگه فهمیدید طرفتون به آب پرتقال علاقه داره، از اون بپرسید : نظرت با خوردن یه لیوان آب پرتقال چیه؟ و یا می تونید بگید : من آب پرتقال خیلی دوست دارم تو چی؟ مطمئنا اون با شنیدن این حرف سر شوق میاد و میگه : چه تفاهمی. 6.به بهترین شکل حرف بزنید درست و به آرامی حرف بزنید، شمرده و کوتاه. هرگز عصبانیت خود رو در صبحت کردنتون بروز ندید.اجازه حرف زدن به طرفتون رو بدید. سعی کنید شما سوال کننده باشید در حالی خود جواب سوال را می دونید تا شاید وقتی جواب درستی نداشت احساس حقارت نکنه و شما به آرامی اون رو جبران کنید. 7.لبخند بزنید و مهربان باشید لبخند رو با خود داشته باشید و برای تایید صحبت های طرفتون حتما از بله به همراه لبخند استفاده کنید. به طرفتون بفهمونید از اینکه باهاش هستید لذت می برید. 8.ساده ولی زیبا وشیک باشید سعی کنید چهرتون رو همیشه شاداب داشته باشید و هیچ وقت آشفته نباشید. لباس هایی که بهتون میاد و طرفتون هم خوشش میاد بپوشید. زیبایی رو به طوری ذاتی نشون بدید و از آرایش هایی که موجب زیبایی افراطی میشه استفاده نکنید چون ممکنه وقتی طرفتون شما رو در حالت عادی ببینه از شما دل سرد بشه. 9.در مورد مسائلی مانند : عشق حرف بزنید در مکالمات از خودتون ( شما و طرفتون ) حرف بزنید، البته به اندازه. بعضی وقت ها در مورد عشق ، دوست داشتن ، حس قشنگ عاشق شدن و از این موارد به صورت سوال جوابی حرف بزنید و نظرش رو بدونید. 10.پرسش های منفی تضمینی بپرسید گاهی اوقات پرسیدن سوالاتی به صورت منفی که خودتون جوابش رو می دونید باعث میشه طرفتون عشقش رو نسبت به شما نشون بده.البته حتما باید خودتون قبل جوابش بدونید در جواب چه خواهد گفت. این تکنیک می تونه برای خیلی ها موثر باشه. مثلا ازش بپرسید : تو از من بدت میاد، مگه نه؟ ( البته اگه مطمئنید میگه نه خیلیم دوست دارم ، بپرسیدا) طرفتون چند ثانیه به فکر فرو میره و بعدش جواب مورد علاقتون رو بهتون میده و البته این سوال اون رو به این فکر فرو می بره که چرا همچین حرفی رو زد و از اون به بعد سعی میکنه عشقش رو نسبت به شما بیشتر نشون بده./ بیش از حد از این روش استفاده نکنید. 11.هدیه بدهید به مناسبت های مختلف و یا بی دلیل به طرفتون کادو بدید. بهتره در ابتدا کادوهای بسیار گران بها خریداری نکنید چون این امر بی دلیل باعث بالا رفتن سطح توقع طرفتون میشه و اگر روزی شما به مناسبتی کادوی مورد علاقه اش رو که ممکن بسیار گران بها هم باشه تهیه نکنید موجب شده علاقه طرفتون بهتون صفر بشه. 12.احترام بزارید همیشه برای طرفتون احترام فوق العاده ای قائل شوید. هیچ گاه در مکالتون دیگران رو ازش برتر جلوه ندید، هر چند در ظاهر شایذ عکس العملی نداشته باشه اما در درون با خود هر لحظه به یاد حرفتون می افته و غصه می خوره که امکان کم رنگ شدن عشق و عقده شدن این موضوع هست. 13.بدی هاش را هرگز بهش نگوید به طرفتون بدی هاش رو به طور آشکار نگید بلکه سعی کنید اون رو حل کنید و یا بهش بفهمونین بدی هاش و مشکلاتش رو دوست دارید حل کنید 14.خوبی هاش رو براش تکرار کنید هر فردی به طور ذاتی برخی خصوصیات رو داره که موجب برتری اون نسبت به بقیه میشه . مثلا اگه نقاشیش خوبه می تونید در مورد این موضوع پا فشاری بیشتری کنید و اون برای دارا بودن این خاصیت تحسین کنید.همچنین قابلیت های خودتون رو بهش نشون بدید تا احساس افتخار کنه. 15.از عشقتون سو ء استفاده نکنید نزارید عشقی که دوست دارید طرفتون بهتون داشته باشه باعث بشه اون چیزی رو از دست بده و یا بعدا پشیمون بشه. باهاش زیاد در مورد این موضوع حرف بزنید. بیش از خودتون به فکر اون باشید تا به این صورت عشق خودتون رو ثابت کنید. 20.ثابت کنید یک همدم خوب می تونید باشید به طرفتون این اطمینان رو بدید که می تونه با شما درد و دل کنه و رازهای خودش رو بهتون بگه.باید بهش ثابت کنید بهترین مأمن اسرار و یا همدرد براش هستید. چون معمولا افراد رازهای دل و درد و دل هاشون رو به نزدیکانی که خیلی دوسشون دارند میگند پس از این طریق شما می تونید فرد مورد علاقه طرفتون باشید. قدرت عشق رو باور داشته باشید که می تونه آدمی و زندگیش روبه کلی متحول کنه، پس عاشق باشید و دیگران رو عاشق کنید. همیشه این رو به خاطر داشته باشید که خداوند مهربون، بهترین و بزرگترین عاشقه. خدایا فقط به امید تو دوست خوبم.همسفری که هر چند به رسم جاده ها از هم دوریم،اما تو همه ی حصارها رو کنار زدی و به رسم همدلی حضور رو برام معنا کردی...منت گذاشتی. این حضور تو بود که بهونه ی نوشتنم شد. واقعا ازت ممنونم. تفسیر تو از خوشبختی چیه؟تو خوشبختی رو تو چی می بینی؟ ببینم تا حالا شده دل تنگ چیزی شده باشی،نه؟اگه بهش نرسیده باشی چی کار می کنی؟ گاهی حتی اون قدر محفوظ به حیایی که نمی تونی با یه آدم درد و دل کنی.اون وقته که با دل تنگیات تنها می شی... غرق خودتی.فکر می کنی تنها ترین آدم روی زمینی.یهو انگار یکی از درونت بهت ندا می ده... توهم نیست،یه ندای قلبیه.مثل اونو نه جایی شنیده بودی،نه از بچگی کسی بهت یاد داده بود.خودت حسش کردی.فقط خودت... نجوای دله اما ندای خداست انگار. اگه نبود بی اختیار تو دلت باهاش راز و نیاز نمی کردی.دقت کردی فقط و فقط سراغ خودشو می گیری؟باهاش حرف می زنی،اون قدر ادامه میدی تا به نتیجه برسی؟حتی اگه تو این حال غرق بشی بی اختیار اشک می ریزی.... و ...و یه حس آرامش،تولد دوباره ی دل... حالا یه سوال دیگه:واقعا من و تو توی زندگی دنبال چی هستیم؟ تا حالا شده یه سر به عمق خواسته هات زده باشی؟اگه یکی بهت می گفت بزرگ ترین و کامل ترین آرزوی تمام طول عمرت رو همین الان بگو،چی می گفتی؟ چیزی که بعدا بهتر از اون به ذهنت نرسه.... می تونی ادعا کنی که آرزوت بهترین آرزوی عالمه؟ یعنی می شه؟ می تونیم بگیم آرزومون،خواستمون،بهترین و کامل ترینه؟آخه انگاری تو دل من و تو تخم کمال کاشتن.ولی کی؟کی این کارو کرده؟کیه که من و تو رو غرق کمال طلبی کرده؟کیه غیر از... آخه بی معرفت(با خودمم) تو که می دونی کارخداست! تو می دونی چون بارها و بارها خودت،فقط خودت،توی عمق دل تنگیات پیداش کردی...از درون اثباتش کردی نه از تجلیاتش،اونا ققط یقینتو بیش تر کردن. ببینم مگه چیزایی که من و تو رو راضی می کنن،آفریده های همون خدا نیستن؟مگه اون همون خدایی نیست که وجودش،هنرش،علم و قدرتش،رحمتش،حکمتش...همه و همه ...هم تو تجلیات و هم تو ذات آفریده هاش پیداست؟ پس چرا راه دوری می ری؟چرا به همه ی کسایی که می دونی بهت رو دست می زنن اعتماد می کنی الا خودش؟چرا سرت رو پیش هر کسی خم می کنی الا خودش؟چرا بهش اعتماد نمی کنی؟چرا اونایی رو که داری فراموش می کنید؟آخه چرا شکر داشته هات رو به جا نمی یاری؟ برو سراغ خودش،سراغ زیبای زیبایی آفرین.بزرگی آفریننده رو درنظر بگیر تا آفریده های ضعیفش تو چشت کوچیک شن.همه چی رو رها کن و به دست خودش بسپور.یه خرده هم صبور باش؛ درسته تو دنبال زیبایی وکمالی،اما اگه قرار بود مفت و مجانی به همه ی خواسته هات برسی که لذتی براشون نبود.تازه ببین حساب همه جاشو کرده،بهت مژده ی بهشت رو هم داده تا دل سرد نشی. پس باهاش مناجات کن.اون بزرگ ترین نعمت رو بهت داده،حیات .تا می تونی شکر همین نعمت رو به جا بیار تا خودش باقی چیزایی رو هم که می خوای بهت بده. زیاد سخت نیست،همین الانم می تونی بگی:خدایا شکرت.به خاطر همه ی داشته هام شکرت و به خاطر همه ی چیزایی که قراره بهم بدی هم شکرت.خدایا راضیم به رضای تو. باهاش راز و نیاز کن تا قلبت رو اون پر کنه و هر چی که از جنس اونه.این جوری خوشبختی واقعی نصیبت می شه. و تو....تو ای جلوه ای از خدا.واقعا تو خیال تو چی می گذره؟مگه ممکنه اون خدایی که من وتو رو از جنس خودش آفریده از حالمون آگاه نباشه؟مگه اون همون خدایی نیست که این جهان رو،مخلوقاتش رو با چنان آرایش و نظمی آفریده که بزرگترین مدعیان رو در مقابل خودش به عجز واداشته.مگه ممکنه همچین خدایی تو آفرینش من و تو و یا پاسخ به خواسته هامون مونده باشه؟ نمی دونم تو هم مشکلی داری یا نه،محدودیتی داری یا نه.اما یادت باشه که خیلی از مشکلات، تدبیر خدا برای ساختن ما آدماست.اصلا تو مشکلاته که آدم پی به نیروهای ذاتیش می بره. متاسفانه فاجعه ای که ما با اون مواجهیم مقایسه های افراطی خودمون با دیگرانه.ما عادت کردیم همیشه مثل یه تماشاچی به داشته ها و موفقیت های بقیه و اون هم با دیده ی حسرت،نگاه کنیم و خوشبختی رو توی اونچه که دیگران دارند ببینیم نه توی اون چیزی که واقعا برامون خوشبختی میاره. پس باز هم تاکید من بر ارزش قایل شدن برای خودتونه؛این جوری دروازه ی ورود به قلمرو درونیتون به روتون باز می شه،به استعدادهای منحصر به فردتون پی می برید و با انگیزه ای بالا برای شکوفا کردنشون تلاش می کنید.درنتیجه خودتون رو آدم مفیدی می بینید،به خودتون عشق می ورزید و به این ترتیبه که خوشبختی خودش رو بهتون نشون می ده. با خودت آشتی کن.... تغییرات جدید توی زندگی من و تو مستلزم تغییرات جدیدی تو خودمونه.موافقی؟ تغییر نگرش: بازم تاکید می کنم،بزرگ ترین مشکل ما نحوه ی برخوردمون با مسایله.به مسایل،موقعیت ها و پیشامدها با دید مثبت نگاه کن.حتی بزرگ ترین انسان ها هم مشکلاتی داشتن،طعم شکست رو چشیدن،اما اونا به شکست هم با دید یه نتیجه نگاه کردن،نتیجه ای نامطلوب که می تونه حاصل کمبودها و سهل انگاری های خود ویا دیگران باشه....ولی آیا اون قدر دست به کار نشدن تا به اهدافشون،چیزی که خواسته ی قلبیشون رو ارضا می کنه برسن؟ به همه چیز از بالا نگاه کن تا کوچیک به نظر برسن.می دونی بالا کجاست؟نگاه خداوندی که متوجهته. گذشته گذشته:دیدی بعضیا تا به گذشتشون فکر می کنن،بیش تر از حسرتا می گن؟گاهی اون قدر ادامه می دن که زمان حالشون،گذشته ی فرداشون، رو هم خراب می کنن.و این کارشون یعنی تشدید گذاشتن رو مشکلات. همچین آدمایی رو اگه دیدی بهشون بگو هیچ وقت برای از 0 شروع کردن دیر نیست،چون همیشه 1ی هست که کمکشون کنه.بگو نگاهشون رو از گذشته بگیرن و به آینده معطوف کنن. باید انجامش بدی:کدوم کاران که می دونی انجام دادنشون بیش ترین تاثیر رو توی زندگیت میذاره،اما از انجامشونتفره میری؟(چرا می خوای خودتو فریب بدی؟) ببینم نکنه تو هم از اون دسته آدمایی هستی که تا می خوان یه کاری رو انجام بدن،می گن دیگه دیر شده؟یا دیگه از ما گذشته؟یا حتی من نمیتونم؟ اصلا شایدم موندی از کجا شروع کنی؟ همین که نیت کنی یعنی بزرگ ترین کار رو همون اول انجام دادی. پس با مشورت،مطالعه و توکل سراغ چیزهای بزرگ رو بگیر و با اراده ی قوی به سمت انجام دادنشون برو. پله پله:دیگه ترجیه می دم باقی تغییرات رو بسپورم به خودت،چون اگه دقت کرده باشی ما آدما وقتی خودمون به یه چیزی رسیده باشیم عمیق تر حسش می کنیم.جزئی از وجودمون می شه... اما حرف آخر: هیچ کدوم از ما بیهوده آفریده نشدیم.حتی اونی هم که فکر می کنه بود و نبودش،هستیش،بندگیش....هیچ تاثیری نداره،داره اشتباه می کنه.اون فقط خودشو گم کرده. پس یه ورق کاغذ بردار(نگو بعدا چون قرار شد از همین الان شروع کنی)با یه سلام شروع کن. خدایا سلام....و باقیش: هیچ آدابی و ترتیبی مجوی هرچه می خواهد دل تنگت بگوی حتی تصور اینکه جذاب باشیم برای ما شیرین است. اکثر آدم ها دوست دارند جذاب باشند ولی خیلی از ماها نمیدونیم چگونه دیگران را جذب خودمون کنیم و گاه در این راه با مشکل مواجه می شویم. در متن زیر که از افکار و تجربیات چندین شخصیت برگرفته شده، راه کارهای چگونه جذب کردن را به چندین پارامتر مختلف تقسیم کرده ایم. بارها خداوند رو به خاطر اینکه حس لطیف عاشقیت رو به ما آدم ها داده شکر میکنم.آرزویم اینه که همه عاشق هم باشند و از عاشقیت لذت ببرند. جذابیت ما نشات گرفته از افکار ماست.خود را برای جذاب شدن آماده و افکارتان را روی مجذوب کردن دیگران متمرکز کنید. مطالب زیر به ترتیب نوشته شده پس به ترتیب بخوانید. باور کنید می توانید جذاب باشید: اول قدم آن است که خود به این باور برسید که می توانید جذاب باشید و در پی آن به این باور برسید که جذاب هستید و تنها مانده که آن را به دیگران ثابت کنید. یافتن و تقویت استعدادهای برترتان: هر فردی به طور ذاتی استعدادهایی داره که موجب برتری او نسبت به دیگران میشه.شما باید تمام این خصوصیات را در خود پیدا کنید و روی آنها پافشاری کنید و به بهترین شکل ثبتشان کنید.چنان این استعداد ها را تقویت کنید که دیگران شما را بخاطر داشتنشان تحسین کنند. مثلا اگه صوتی خوبی دارید، این استعدادتان به بهترین شکل تقویت کنید و بگذارید دیگران از استعداد شما لذت ببرید. یادتان نرود رفتارهایتان چقدر مهم هستند: رفتارها، شخصیت را تشکیل میدهند.همه ما خوب می دانیم افراد محبوب دارای شخصیت های فوق العاده ای هستند، پس مواظب باشید چه می کنید. از افراد جذابی که می شناسید الگو بگیرید.ببنید چه چیز آنها باعث جذابیتشان می شود! چگونه رفتاری دارند؟ چگونه حرف می زنند؟ و... . همیشه کارهایی انجام دهید که دیگران خوشحال شوند تا از با شما بودن لذت ببرند. نگرش خود را تغییر دهید و عاشق باشید: انتظارات از شما زیاد خواهد شد. مهربان تر و با گذشت تر از قبل باشید، به دیگران عشق بورزید و عشقتون رو بارها ثابت کنید. باید کارهایی که می کنید بیشتر به نفع دیگران باشد و نباید در مقابل انتظاری داشته باشید تا محبوبیت شما افزایش پیدا کند. مثل جذاب ها حرف بزنید و مثل جذاب ها بشنوید: از کارهای مهمی که باعث جذب دیگران به شما میشود، طرز حرف زدنتان است. خلاصه گو باشید تا زیاده گو و پیشنهاد کنید تا انتقاد. سکوت باعث جذب دیگران نمی شود. همیشه چیزی برای گفتن داشته باشید ولی بگذارید از شما انتظار حرف زدن داشته باشند بعد حرف بزنید. با آرامش حرف بزنید و دیگران را برای شنیدن ادامه کلامتان مشتاق کنید. معمولا افراد فکر می کنند برای جذب دیگران تنها سخنوری خوبی بودن کافی است ولی برای اینکه جذابیت شما بیشتر شود باید شنونده خوبی نیز باشید. با آرامش در چشمهای طرفتون نگاه کنید، به حرفهایی که می زنه اهمیت بدید و زمان هایی که در وسط حرف زدن چند ثانیه سکوت می کنه تا نفس بگیره و یا یاد مطلبی بیوفته، شما باید ابراز کنید که مایلید ادامه صحبت هاش رو بشنوید و این رو با گفتن کلماتی مثل: چه جالب، ادامه میدی و یا ... می تونید بروز بدید. بهش بفهمونین که شنیدن حرفاش لذت می برید. ضرب المثل قدیمی « مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد » کلام ما را تثبیت می کند. تکراری نباشید: معمولا یکنواخت بودن باعث میشه کمتر کسی جذب آدم بشه. سعی کنید متنوع باشید و این تنوع به معنی که باید هر بار شما پیشرفتهای زیادی کرده باشید و مثه دفعه قبلتون نباشید.این پیشرفتها میتونه در هر زمینه ای باشه. با پیشرفهاتون دیگران مجذوب خود کنید. آراسته و شیک پوش ، منظم و با شکوه : دیگر باید خود را یک آدم جذاب تصور کنید. لباس هایی که بهتان می آید تنتان کنید. این مهم نیست با چه کسی ملاقات دارید و یا به کجا می روید، سعی کنید به بهترین شکل حاضر شوید. صورت خود را شاداب و خندان نگه دارید و برای تائید کلام دیگران از لبخند استفاده کنید. در کارهایتان با برنامه باشید. شما از افراد معمولی برتر هستید، این را به دیگران ثابت کنید. بگذارید دیگران از نظم و شکوه شما لذت ببرند. غلبه بر احساسات : هرگز کسی جذب شما نخواهد شد مگر آنکه بتوانید بر احساساتش غلبه کنید. باید چنان در دل طرفتان نفوذ کنید که برای همیشه مجذوب شما بماند. توانایی آن را پیدا کنید که بتوانید احساسات طرفتان را در دست بگیرید و بهتر است بدانید جذاب ها هرگز از این توانایی سوء استفاده نمی کنند. مواظب باشید کارهایتان باعث تخریبتان نشود: شما که واقعا قصد جذب اطرافیان را دارید باید بسیاری از نکات را رعایت کنید که ما برخی از مهم ترین ها را ذکر کرده ایم. هیچ گاه با دروغ نمی توان دیگران را جذب خود کرد.با تخریب دیگران و پشت گویی آنها جذابیت تان بیشتر نخواهد شد. صمیمی و راستگو باشید و دیگر بدقولی را فراموش کنید. عصبی نشوید و به همه احترام بگذارید. راز نگه دار خوبی باشید و مشکلات خود را نگویید . هرگز از چیزی که هستید مغرور نشوید و از کسی که جذب شما شده سوء استفاده نکنید. بگذارید همه از کنار شما بودن لذت ببرند نه عده ای. همه قادر خواهند بود فردی جذاب باشند، تنها کافی است افکار خود را بروی جذب دیگران متمرکز کنید و چندین نکته را که در متن بالا قید شده به کار بگیرید.حال از محبوبیت خود لذت ببرید. الناز شکردوست: الناز شاکردوست در سال 1363 در یکی از محله های تهران چشم به دنیا گشود..در دوران دبستان عاشق بازیگری شد.دانشجوی تئاتراز دانشکده هنرو معماری دانشگاه تهران است. کلا انسانی عجیبی است.. عاشق فوتبال است شبیه بازیگری ! مادر خود را بسیار دوست دارد. و عجیب ترین نکته در زندگی او دوست صمیمی اوست. مدرک تحصیلی: دانشجوی تئاتر از دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد تهران بله دوست صمیمی او گوهر خیر اندیش است که حداقل 30 سال از او بزرگتر است.به طور اتفاقی وارد سینما شد.به گفته کیومرث پوراحمد وقتی دنبال یک بازیگر حدودا 20 ساله میگشته که الناز رو دیده و از بازی وی که در ان موقع در تئاتر بازی می کرده خوشش امده و او را در فیلم گل یخ به عنوان بازیگر نقش اول بازی داده است. بازی های مختلف و نقش های مختلف که از او دیدیم او را یک بازیگر باهوش و با استعداد معرفی کرده است. بازی های متفاوت نظیر یک دختر پولدار در عروس فراری ... یک دختر شل و ول در مجردها(واقعا فوق العاده بود).. یک دختر نسل سومی در چه کسی امیر را کشت (بازی او در این فیلم عالی بود..بسیار بهتر از نیکی کریمی . مهناز افشار و...)و بازی بسیار زیبای او در فیلم بی وفا(به عنوان یک دختر پایین خیابونی که عمرا هیچ بازیگری نمی تونست این نقش را به این خوبی بازی کن).در این سه سال و تا سن 22 سالگی بازی در 11 فیلم یک امار فوق العاده برای یک بازیگر است..منتقدین بسیاری از همان اول از بازی او تعریف کرده اند. حتی هنرمندانی مانند مرحوم منوچهر نوذری از بازی وی تعریف کرده اند.. همچنین مهدی فخیم زاده کارگردان خوب کشورمان عنوان کرده است که الناز شاکردوست به زودی بهترین بازیگر سینمای ایران خواهد شد مجموعه آثار: - گل یخ (کیومرث پوراحمد - 1383) جشنواره ها و جوایز: - کاندید تندیس زرین بهترین بازیگر نقش مکمل زن از نهمین دوره جشن خانه سینما برای بازی در فیلم « مجردها » - 1384 بیوگرافی علی صادقی:
نام خانوادگی: افسانه پاکرو
وضعیت تاهل : مجرد
تاریخ تولد :
????/?/??
محل سکونت : تهران
نوع ماشین : ندارد
معروفترین اثر
: رویای خیس
سایت یا وبلاگ رسمی : ندارد
تحصیلات دبیرستان :
گرافیک(هنرستان)
تحصیلات دانشگاه : نقاشی (لیسانس)
معرفی با فیلم :
محکومین بهشت
اثار
:
محکومین بهشت (????)
پیدا و پنهان (????)
رسم عاشقی (سریال
????)
رویای خیس (????)
محاکمه (????)
بندد را ملاحظه میکنید.:love:
با آنکه ممکن است جذابیت مهم باشد اما کافی نیسـت. تعریف جذاب و
دلربا به چشم تمام مردان یکسان نمیباشد. حال پرسش اینجا اسـت که شما چگونه میتوانید
متفاوت باشید؟ بگذارید برایتان مثالی بیاورم:اگـر شما دارای لهجه مــنحصر بفردی
هستید، آن را از دیگران پنهان ننموده و یـا جواهر آلات عجیب و غـریـب و لـوازم نا
متعارف با خود حـمـل کـنـیـد تـا سبب متمایز شدن شما از دیگران گردد. هر گاه شبیه
باقی زنان باشید زود فراموش می گردید و این چیزی نیست که میخـواهـید. شما
مـایـلـیـد از خـود اثـری بـجای بـگذارید که مرتبط به یک یـا دو خصوصیت منحصر بفرد
شما باشد. :)
2- یک کار غافلگیر کننده انجام دهید
ایـن کـار اندکی ریسک
برانـگیـز اسـت چـون مـمـکن اسـت شوهر شما اهل ماجراجویی نـبـوده و وحـشت زده گردد.
امـا اگـر وی مـاجراجـو بـاشد بـسیار از آن لـذت برده و فـردای آن روز نیز ممکن است
منتظر ماجراجویی باشد . پـیشنـهاد دیـگر مـن بـه شما آن است که کـارهایی که دور از
انتظار شوهرتان میباشد را انجام دهید مثلا با پوشیدن لباسهای غیر معمول و هر آنچه
که فکر میکنید بیاد ماندنی خواهد بود. :happy:
3- خصوصیت استثنایی خود را رو
کنید
شگفت انگیز است که اغلب زنان فراموش می کـنـنـد بـه کارهایی که در آنها
تبحر دارند اشاره نمایند. اگر به زبان دیگری صحبت می کنید، در گذشته در کــشور
خارجی زندگی می کرده اید، شغلهای داوطلبانه ای را قبول کرده بوده اید و یا در
تابستان در بیابان اردو زده بـوده اید، حتما در مــورد آنـها صحبت به میان بیاورید.
اگر ایـن کار را بکنید شوهرتان به شـما همانند یک فرد منـحصر بفرد و جـالب تـوجه
نگاه خـواهد کــرد. نـیازی نیست که حــتما فرد بامزه و شوخ طبعی باشید. بامزه بودن
برای اکثر مردم دشوار است چون اگـر نتوانید به طـور واقعی بامزه باشید و مصنوعی
رفتار کنید خود را مضحکه دیگران خواهید کرد. اما اگر داســتان جالب تــوجـهی برای
گفتن داشتـه باشیـد هــمه ساکت شده و به شما گوش فرا خواهند داد.
4- گوش دهید،گوش
دهید وباز گوش دهید
بـیـشـتر مردان دارای این تصور غلط می باشند که زنان زیاد
حرف می زنـنـد. شـمـا باید اطمینان یابید که به اندازه کافی گوش می دهیـد. در اینجا
نیاز دارید تا مرد خود را دقیقا بشناسید. بسیاری از مردان کم حرف میباشند و نه تنها
شما باید با آنها بسیار صحبت کنید بلکه آنها را باید به صحبت کردن نیز وادارید. می
توانید با یـک مـوضـوع دلـخـواه خود شروع کرده و پرسشهای کوتاهی از وی بپرسید. این
کار واقعا یک هـنر است و شما نیاز به تمرین خواهید داشت. هنگامی که پاسخ کوتاهی
دریافت کردید می باید پرسشهای متوالی دیگر از وی بپرسید تا او را به صحبت کردن
بیشتر وادارید. میتوانید نظرات خود را نیز ما بین آنها بگنجانید که مانند بازجویی
جلوه نکند. مطمئن باشید وقتی شـما را ترک میکند با خود خواهد گفت: ""اون واقعا به
من علاقه داره"" :love:
5- فرد دلپذیری باشید
هـیـچ انـسـانی وجـود
نـدارد که مفتون و شیفته یک فرد دلپزیر و نازنین نگردد. از سخنان منفی به هر شکل
جدا خودداری کنید. اگر عــقیده مصرانه ای راجع به مباحثی همچون سیاست و یا مذهب
دارید بهتر است که موضوع بحث را مؤدبانه تغییر دهید. چیز دیگری که باید مراقب آن
باشید دوری از بحث و مجادله میباشد. نظرات و عقاید هر کس محترم است و هیچ دلیلی
ندارد که شما تلاش کنید تا عقاید دیگران را تغییر دهید. ایـن خـیلی خوب است که
نظرات خود را راجع به موضوعات بحث انگیز با دیگران قسمت کنـید بدون آنکه فرد مقابل
خود را مجبور گردانید که بپذیرد در اشتباه است. و یـا آنکه او را بر اساس عـقـایدش
مورد ارزیابی قرار دهید. در آخر آنکه او را خجالت زده نکنید. هـیـچ کـس کـامل نیست
و همه ما اشتباه می کنیم. به خـاطر داشته باشید که هیچ چیز بدتر از شرمنده شدن
نمیباشد. :)
6- خود را آراسته کنید
مـردان موجودات احساساتی نبوده و
بیشتر به قوه بینایی خود متکی هستند بنابر این بهتر است خود را بـرای شوهرتان
بیارایید. برای راضی کردن مـردها کـافی اسـت آنچه را که دوست دارند در برابر
دیدگانشان قرار دهید.
چگونه با دختری دوست شویم
چگونه کسی را عاشق خود کنیم؟
چگونه خوشبخت شویم ؟
چگونه جذاب شویم؟
با بازی در فیلم « گل یخ » ساخته کیومرث پوراحمد به سینما آمد و ظرف کمتر از یک سال در پنج فیلم سینمایی نقش آفرینی کرد. تفاوت بازی او در دو فیلم « گل یخ » و « مجردها » نشان از توانایی های او دارد.
شاکردوست در « بی وفا » اولین ساخته منتقد قدیمی سینما - اصغر نعیمی - بهترین بازی کارنامه سینمایی اش را به نمایش گذاشت.
- مجردها (اصغر هاشمی - 1383)
- عروس فراری (بهرام کاظمی - 1383)
- چند می گیری گریه کنی؟ (شاهد احمدلو - 1384)
- قتل آن لاین (مسعود آب پرور - 1384)
- چه کسی امیر را کشت؟ (مهدی کرم پور - 1384)
- بی وفا (اصغر نعیمی - 1385)
- قاعده بازی (احمدرضا معتمدی - 1385)
- کارناوال مرگ (رضا اعظمیان - 1385)
- خدا نزدیک است (علی وزیریان - 1385)
- کاندید تندیس زرین بهترین بازیگر نقش مکمل زن از دهمین دوره جشن خانه سینما برای بازی در فیلم « چه کسی امیر را کشت؟ »
نام و نام خانوادگی: علی صادقی
تاریخ تولد: 14 آذر 1359
محل تولد: بیمارستان طرفه تهران
مدرک تحصیلی: فوق دیپلم کامپیوتر
ساکن: خیابان شریعتی تهران
................
علی صادقی متولد 14 آذر 59 است و در بیمارستان طرفه تهران متولد شده است. پدرش تراشکار و مادرش خانه دار است یک خواهر کوچکتر و یک برادر بزرگتر از خودش دارد.
بیوگرافی هنری وی شامل اثار زیر می باشد:
آفتاب عالم تاب، فرزندان ایران، تابستانه پاییزه زمستانه، دردسر والدین، پشت کنکوری ها، کوچه اقاقیا، هوو، خانه به دوش، ترش و شیرین، تیغ زن، ...
با مجموعه آفتاب عالم تاب ساخته امیر سماواتی و مازیار حبیبی نیا وارد عرصه ی سینما شد.
اصلاً اهل فوتبال نیست و بین سازها به گیتار برقی بیشتر علاقه دارد.
خود او کار کوچه ی اقاقیااش را بیشتر از بقیه دوست دارد.
بزرگترین آرزوی وی این است که آخر و عاقبتش به خیر باشد.
ایده ی وی در زندگی این است که یک مزرعه داشته باشد در استرالیا با گاو :)))
خوبی اخلاق وی این است که دروغ در کارش نیست. بدی اخلاقش هم اینه که خیلی رک است.
در زندگی بیشتر ازموسیقی گوش دادن لذت می برد.
کارتون مورد علاقه علی صادقی در دوران کودکی یه کارتون عروسکی به نام ارگ و جیرجیر. بن و سباستین، گامبا (یه موش بود که خونه شود گم کرده بود) یونیکو اسب شاخداراست.
................
فیلمشناسی:
* پیک نیک در جنگ (سیدرحیم حسینی، 1383)
* هشت پا (علیرضا داودنژاد، 1383)
* هوو (علیرضا داودنژاد، 1384)
* اگه میتونی منو بگیر (شاهد احمدلو، 1385)
* تیغ زن (علیرضا داودنژاد، 1385)
* حرکت اول
*چپ دست (????)
*پیک نیک در میدان جنگ (????)
*آقا (????)
*روایت سه گانه (اپیزود دوم، شوخیهای خدا) (????)
مجموعه های تلویزیونی:
* آفتاب عالم تاب
* کوچه اقاقیا (رضا عطاران)
* پشت کنکوری ها (پریسا بخت آور)
* خانه به دوش (رضا عطاران)
* متهم گریخت (رضا عطاران)
*3 در 4 ( مجید صالحی )
روزی مرد کوری روی پلههای ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود روی تابلو خوانده میشد: من کور هستم لطفا کمک کنید . روزنامه نگارخلاقی از کنار او میگذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه د ر داخل کلاه بود.او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت ان را برگرداند و اعلان دیگری روی ان نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و انجا را ترک کرد. عصر انروز روز نامه نگار به ان محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است مرد کور از صدای قدمهای او خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که ان تابلو را نوشته بگوید ،که بر روی ان چه نوشته است؟روزنامه نگار جواب داد:چیز خاص و مهمی نبود،من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هیچوقت ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلوی او خوانده میشد:
امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم !!!!!
وقتی کارتان را نمیتوانید پیش ببرید استراتژی خود را تغییر بدهید خواهید دید بهترینها ممکن خواهد شد باور داشته باشید هر تغییر بهترین چیز برای زندگی است.
حتی برای کوچکترین اعمالتان از دل،فکر،هوش و روحتان مایه بگذارید این رمز موفقیت است .... لبخند
درویشی به اشتباه فرشتگان به جهنم فرستاده میشود .
پس از اندک زمانی داد شیطان در می آید و رو به فرشتگان می کند و می گوید : جاسوس می فرستید به جهنم!؟
از روزی که این ادم به جهنم آمده مداوم در جهنم در گفتگو و بحث است و جهنمیان را هدایت می کند و...
حال سخن درویشی که به جهنم رفته بود این چنین است: با چنان عشقی زندگی کن که حتی بنا به تصادف اگر به جهنم افتادی خود شیطان تو را به بهشت باز گرداند.
نخستین درس مهم - زن نظافتچى
من آن زن نظافتچى را بارها دیده بودم. زنى بلند قد، با موهاى جو گندمى و حدوداً ****** ساله بود. امّا نام کوچکش را از کجا باید میدانستم؟
من برگه امتحانى را تحویل دادم و سوال آخر را بیجواب گذاشتم. درست قبل از آن که از کلاس خارج شوم دانشجویى از استاد سوال کرد آیا سوال آخر هم در بارمبندى نمرات محسوب میشود؟
استاد گفت: حتماً و ادامه داد: شما در حرفه خود با آدمهاى بسیارى ملاقات خواهید کرد. همه آنها مهم هستند و شایسته توجه و ملاحظه شما میباشند، حتى اگر تنها کارى که میکنید لبخند زدن و سلام کردن به آنها باشد.
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |