در خاطره ام ...
هرگز نيست
آنچه در آينه ي چشم تو معنا شده است !
غم من راز خموش صدف ديده ي توست !!!
که ندارد پر و بالي و نداند گذري ...
غم من شعله ي لرزان دل خسته ي توست !!!
چَسبيـ?َ?? بِـہسينـِہ ات را مـے خواهـَ?...
و چِشم ـهـايَم خيس کَر?َ??ِ پيراـهَــنَت را...
عَجَب بُغضِ پُرتَوَقُــعـے دارَم...
مـَ?? اِمــروز...